مردم پاناما، شهروندانی درجه 2 در پاناما
زمانی که مهندسی فرانسوی که بر ساخت آبراه سوئز نظارت می کرد، تصمیم گرفت کانالی هم برا اتصال اقیانوس اطلس به اقیانوس آرام در تنگه آمریکای مرکزی حفر کند، پاناما بخشی از کلمبیا بود. در سال 1903، رییس جمهور روزولت ناو چنگی را به کلمبیا گسیل کرد و سربازان آمریکایی در منطقه پیاده شدند. آن گاه موجودیت پاناما را به عنوان کشوری مستقل اعلام کردند و اولین معاهده آبراه به امضا رسید که ببه واشنگتن حق می داد که بر این کشور «مستقل» تازه تاسیس نطارت عملی داشته باشد.
جان پرکینز، اقتصاددان آمریکایی، وابسته به ابر شرکت های اقتصادی آمریکا، در سال 1972، برای بررسی وضعیت اقتصادی پاناما و پیشنهاد طرح های اقتصادی وارد پاناما می شود. متن زیر قسمتی از خاطرات وی در پاناما است.
بؤلوم :
یازار : تاری وئردی
لینکلن و فرهنگستان زبان
1- بسیاری از
آمریکایی ها آبراهام لینکلن، شانزدهمین رئیس جمهوری (1865-1861) را "منجی بزرگ"
می خوانند –
منجی بزرگ
بردگان آمریکا. به همین میزان، او را می توان "حامی بزرگ" لقب داد – حامی بزرگ تولید
کنندگان صنعتی و صنایع نوزاد آمریکا.
بر خلاف تصور، برده داری در سیاست پیش از جنگ داخلی ایالات متحد امر تفرقه انگیزی نبود. طرفداران الغای برده داری در برخی از ایالات شمالی، به ویژه در ماساچوست، نفوذ بسیار داشتند، اما در دیدگاه شمالی ها، طیف غالب طرفدار الغای برده داری نبود. از نظر بسیاری از مخالفان الغای برده داری، سیاه پوستان نژادی پست تر بودند و با این دید، اینان مخالف اعطای حق کامل شهروندی، از جمله حق رای، به سیاهپوستان بودند. به باور آنان، پیشنهاد رادیکال ها مبنی بر الغای فوری برده داری از واقع بینی بسیار به دور بود. "ناجی بزرگ" نیز در اینگونه باورها و نظرات سهیم بود.
لینکلن، در پاسخ به سرمقاله روزنامه ای که بر آزادی فوری بردگان اصرار می ورزید، چنین نوشت: "اگر می توانستم بدون آزاد کردن هیچ برده ای، "اتحادیه" را حفظ کنم، چنین می کردم و اگر می توانستم با آزادکردن همه بردگان به حفظ "اتحادیه" دست یابم، چنان می کردم. اگر هم می توانستم با آزاد کردن برخی و برده نگه داشتن بقیه "اتحادیه" را حفظ کنم، باز هم آن کار را می کردم." [1]
بؤلوم :
یازار : تاری وئردی